تقدیم به تمام عاشقان

تقدیم به تمام عاشقان

به خدا عشق به رسوا شدنش می ارزد و به مجنون و به لیلا شدنش می ارزد

منوي اصلي

آرشيو موضوعي

آرشيو مطالب

لينکستان

ساعت

امکانات


نام :
وب :
پیام :
2+2=:
(Refresh)

<-PollName->

<-PollItems->

خبرنامه وب سایت:





آمار وب سایت:  

بازدید امروز : 35
بازدید دیروز : 3
بازدید هفته : 39
بازدید ماه : 229
بازدید کل : 44144
تعداد مطالب : 577
تعداد نظرات : 279
تعداد آنلاین : 1


راز روز باراني مطلب ارسالی ازمريم

اون روز مثل هميشه سرد بود و دل آسمونم مثل دل من گرفته بود داشت مباريد من هميشه عادت داشتم بدون چتر زير بارون آروم آروم قدم بزنم و به آينده نا معلومم فكر كنم كه قراره چي به سرم بياد و هميشه به اين فكر ميكردم يعني كسي هست كه حاضر بشه به خاطر من زير اين بارون بايسته و منتظر بمونه تا من برسم يعني كسي هست كه حاظر بشه به خاطر عشق من از خودش بگذره؟
نميدونم چرا هميشه اين سوالا زير بارون ميزد به سرم شايد واسه اين بود كه تو بارون هوا رمانتيكتر ميشد اين سوالا هميشه تو ذهنم اوج ميگرفت و منم گاهي به جواب ميرسيدم گاهيم نه هميشه اين مسير تكراري رو زير بارون طي ميكردم و ميرسيدم به يه پارك و زير يه آلاچيق نزديك حوض مينشستم.
بارون داشت قطع ميشد زير آلاچيق هميشگي من دو نفر نشسته بودن و باهم صحبت ميكردن و منم بي اختيار صحبتاشون و گوش ميكردم كه داشتن به پسري كه اون سمت خيابون ايستاده بود اشاره ميكردن و ميگفتن سالهاست كه تو روزاي باروني با يه چتر يه مسيري رو طي ميكنه و دنبال دختري كه عاشقششه راه ميفته و چتر ميگيره بالاي سرش مثل اينكه عادت دختر رو ميدونسته كه عادت نداشته با خودش چتر ببره زير بارون اما دختره هيچوقت متوجه حضورش نيست.
با تعجب به اون سمت خيابون خيره شدم كه پسر رو ببينم اما تا حالا نديده بودمش داشتم به اين فكر ميكردم خوش به حال دختره مگه ميشه به همچين آدمي با يه همچين عشقي بي  تفاوت بود؟
بعد دوباره با اين فكر راه افتادم و رفتم سمت خونه بارون كم شده بود نم نم مي.باريد و من تو اين فكر بودم كه كيه كه انقدر دوست داشتني ودر عين حال بي توجه؟ كه يكي سالها ميشه چترش حتي ازش توجهم نميخواد كاش من جاي اون بودم.
رسیدم خونه و رفتم تو اتاق و مادرم گفت بازم كه بدون چتر رفتي زير بارون اما خيس نشدي كاش ميتونستم راز اين كه تو ميري زير بارون اما خيس نميشي رو بفهمم؟



نظرات شما عزیزان:

farzaneh
ساعت17:34---10 آذر 1392
gozalidi....

آیدا
ساعت2:21---4 مرداد 1392
وبلاگ خیلی قشنگی داری
تو هم ب وب من سر بزن ممنون میشم


نام :
آدرس ایمیل:
وب سایت/بلاگ :
متن پیام:
:) :( ;) :D
;)) :X :? :P
:* =(( :O };-
:B /:) =DD :S
-) :-(( :-| :-))
نظر خصوصی

 کد را وارد نمایید:

 

 

 

عکس شما

آپلود عکس دلخواه:





نويسنده: تاريخ: 2 آذر 1390برچسب:راز روز باراني, موضوع: <-PostCategory-> لينک به اين مطلب

درباره وبلاگ

مغرورانه اشك ريختيم چه مغرورانه سكوت كرديم چه مغرورانه التماس كرديم چه مغرورانه از هم گريختيم غرور هديه شيطان بود و عشق هديه خداوند هديه شيطان را به هم تقديم كرديم هديه خداوند را از هم پنهان کرديم .

نويسندگان

لينکهاي روزانه

جستجوي مطالب

طراح قالب

© All Rights Reserved to razeeshgh.LoxBlog.Com | Template By: NazTarin.Com